کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

رفته بود در جبهه هندوانه قاچ کند اما...

تنها پسرش بود و بعد از او شش دختر به دنیا آمد. چون عاشق صاحب‌الزمان(عج) و نام مهدی بود، اسم تنها پسرش را مهدی گذاشت. وقتی مهدی 15 ساله شد، سه ماهی بود که درس و مشق را رها کرده و رفته بود جبهه. بعد از چند وقت فقط دوستانش به مادر خبر آورده بودند که مهدی در جزیره مجنون در حالی که تیر به صورتش خورده بود، ماند. 

ادامه مطلب ...

ایـ کاشـ


ترسمـ تــو بیاییـ و منـ آنـ روز نبــاشـ ـمـ
ایـ کـاشـ که منـ خاکــ سر راهـ تـــو باشمــ

بال کسی به اوج هوایت نمی رسد

بال کسی به اوج هوایت نمی رســـد / حتی مـلک به گرد دعـایت نـمی رسد

دسـتان آسمان به بلنـــدای آسمان / بر خاک ریشه های عــبایت نـمی رسد

آقـا بدون نور تو حتـی فرشته هـــم / گمــراه می شود به هـــدایت نـمی رسد

تو چــهــارمیــن عــــلیِّ سریر ولایتی / درک زمین به فـهــم ولــایت نمی رسد

فخر گدایی سر کویت همین بس است / صد پادشاه هم به گدایت نمی رسد

ما را غلام حـــضرت هــــــادی نوشته اند / دیوانگـــــان غیر ارادی نوشـــــته اند

وقتی قرار شد که کمـی سروری کنم / باید همیشـــــــه پای شما نوکری کنم

روی زمین که رد ونشان از شما کــم است / باید نظر به نقطه ی بـالاتری کنم

وقـــتی قرار شد به تو نزدیک تر شوم / باید کـــه الـتماس به چشـــم تری کنم

بار رسالت غم تو روی دوش من / پس می توان به عــــــشق تو پیغمبری کنم

با این گدایی تو همیشه امام عـــــــشق / باید به کل عـــالمیان ســـروری کنم

چون دل میان زلف کســـی ساده گــم شدم / شکر خدا اسیر امام دهم شدم